امام صادق(ع) چگونه توطئه منصور را خنثی کردند؟
اجتماعي
بزرگنمايي:
پیام مازند - به گزارش خبرنگار جماران، روز بیست و پنجم شوال سال 148 قمری بود که خلیفه عباسی به هدفش رسید و ششمین امام شیعیان را که مکتب جعفری از ایشان پا گرفته بود، به شهادت رساند. در زمانه امام باقر و امام صادق علیهما السلام به دلیل تغییراتی که در حکومت خلفا پدید آمده بود، شرایط گسترش دین و علم فراهم شده بود و این دو امام بزرگوار شاگردان بسیاری را تربیت کردند.
فقه شیعه در دوران امامت امام صادق علیه السلام زمینه بروز و ظهور بسیاری پیدا کرد و همه اینها خلفای عباسی را خوشایند نبود و از هر فرصتی برای در هم کوبیدن مواضع آن حضرت استفاده می کردند که تیرشان به سنگ می خورد. یکی از جاسوسان دربار منصور عباسی به نام جعفر بن محمد بن اشعث که بعدها شیعه شد، چنین نقل کرده است:
روزی منصور به پدرم گفت: یک نفر مرد دوراندیش و باهوش برای من پیدا کن تا ماموریت خطیری را به او واگذار کنم.
پدرم گفت: چنین شخصی را یافته ام و او فلان شخص (ابن مهاجر) است که دایی من باشد.
منصور: او را نزد من بیاور.
پدرم داییم «ابن مهاجر» را نزد منصور برد.
منصور به ابن مهاجر گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن بن حسن علیه السلام (معروف به عبدالله محض) و جماعتی از خاندان او، از جمله جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) ببر، پول را به هر یک از آنها بده و بگو: من مردی غریب از اهل خراسان هستم که گروهی از شیعیان شما در خراسان هستند و این پول را برای شما فرستاده اند مشروط بر اینکه چنین و چنان کنید (یعنی قیام بر ضد طاغوت کنید و ما از شما پشتیبانی خواهیم کرد) وقتی که پول را گرفتند، بگو من واسطه رساندن پول هستم، دوست دارم با دستخط شریف خود، قبض وصول آن را به من بدهید.
ابن مهاجر پول ها را گرفت و به سوی مدینه رهسپار شد...
و سپس نزد منصور بازگشت، پدرم محمد ابن اشعث نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف کن، چه خبر؟
ابن مهاجر: من پول ها را به مدینه بردم و به هر یک از خاندان اهل بیت علیهم السلام مبلغی دادم و قبض رسید از دستخط خود آنها گرفتم و آورده ام، غیر از جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) که من سراغش را گرفتم او در مسجد بود. به مسجد رفتم دیدم مشغول نماز است، پشت سرش نشستم و با خود گفتم: اینجا می مانم تا او نمازش را تمام کند، آنگاه آنچه به خویشان و اصحابش گفتم، و به او نیز می گویم، دیدم آن حضرت با شتاب نمازش را تمام کرد بی آنکه سخنی به او گفته باشم به من رو کرد و فرمود: ای مرد از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده که آنها سابقه نزدیکی با دولت بنی مروان دارند و (بر اثر ظلم و ستم آنها) همه آنها نیازمندند (از این رو پول تو را می پذیرند و به دنبال آن گرفتار می شوند.)
ابن مهاجر افزود: به امام صادق علیه السلام گفتم خدا کارت را سامان بخشد موضوع چیست؟
آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد و آنچه را بین من و تو (ای منصور دوانیقی) وجود داشت و جزء اسرار و راز نهانی بود، بیان کرد، مثل اینکه او سومین نفر ما باشد و همه حرف ها و عهدهای ما را از نزدیک شنیده باشد.
منصور دوانیقی گفت:
ای پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتی نیست مگر اینکه در میان آنها محدثی(1) خواهد بود، محدث خاندان ما در این زمان، جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) است.
جعفر بن محمد بن اشعث پس از ذکر داستان فوق، به نقل از پدرش محمد بن اشعث گفت: همین اقرار دشمن به محدث بودن امام صادق باعث شد که ما به تشیع گرویدیم و شیعه شدیم.(2)
1. یعنی فرشته ای از طرف خدا با او تماس دارد و اخبار آینده و اسرار و احکام را به او خبر می دهد.
2. اصول کافی، ج 1، ص 475.
برشی از کتاب نگاهی بر زندگی امام صادق علیه السلام، بخش دوم، ص 68-70
-
چهارشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۰:۳۳
-
۱۳ بازديد
-

-
پیام مازند
لینک کوتاه:
https://www.payamemazand.ir/Fa/News/889488/