پیام مازند

آخرين مطالب

اظهارات عجیب دستفروش خردسال مترو؛ آدم تا بچه است باید کار کند! اجتماعي

اظهارات عجیب دستفروش خردسال مترو؛ آدم تا بچه است باید کار کند!
  بزرگنمايي:

پیام مازند - کودکان کار مترو را جای خوبی برای کار کردن می‌دانند گرچه خبردارند که اینجا نباید حضور داشته باشند. مترو را دوست دارند چون برایشان یک محیط امن است، سقف دارد و پوشیده است. تابستان‌ها خنک و زمستان‌ها گرم است. احتمال خطر تصادف و دیدن دعواهای خیابانی هم در آن به صفر می‌رسد. با وجود تمام محدودیت‌ها کودکان کار گاهی در مترو هستند و خودی نشان می‌دهند.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
و حواسشان هست که ماموران مترو آنها را نبینند. در عصر پنج‌شنبه پاییزی در خط متروی دولت‌آباد چند کودک کار حضور دارند. یکی‌شان آرام‌تر از بقیه است و می‌آید روی صندلی خالی می‌نشیند. رخت و لباسش بد نیست. کوله‌پشتی مدرسه هم دارد. کفش‌هایش نسبتا کهنه است اما پاره نیست. در عالم خودش است و تلاشی برای فروش ندارد. 
بعد از یکی دو ایستگاه، آرام می‌گوید: «خاله یه چیزی ازم می‌خری؟» در حالی که وسیله‌ای دستش نیست و همه‌اش را در کوله گذاشته.
می‌گویم: «نه.»
همان طور که آدامسش را با صدای بلند و کمی ملچ ملوچ‌کنان می‌جود، خنثی می‌پرسد: «چرا نه؟»
_چون تو سنت کمه. الان باید درس بخونی و بازی کنی. اگر هیچ‌کس از بچه‌ها خرید نکنه، پدر و مادرها یا هر کسی که پیش اونها زندگی می‌کنید دیگه شما رو نمی‌فرسته برای کار.
به فکر فرو می‌رود. بعد با خنده‌آی معنی دار می‌پرسد: «پس کی خرج خونه رو دربیاره؟»
_خرج خونه که وظیفه بچه نیست. مگه مامان و بابات کار نمی‌کنن؟
_بابام آره. توی یه کفاشی کار می‌کنه. اما مامانم نه. میگن خودت باید بری کار کنی.
_مامانت از این کارهای توی خونه انجام نمی‌ده؟ مثلا سبزی پاک کردن؟ بسته‌بندی جوراب؟ درست کردن پیاز داغ و...
_نه. اصلا. هیچی. اما من پول‌هامو به مامانم می‌دم.
در مترو صدای اعلام ایستگاه جدید پخش می‌شود و سکوت می‌کنیم. کمی که خلوت می‌شود، پسر سر حرف را باز می‌کند: «ازم چیزی می‌خری؟»
می‌گویم نه و او دوباره دلیلش را می‌پرسد و دوباره جواب می‌دهم که چون باید عادتِ سر کار فرستادن بچه‌ها با نخریدن از اونها تمام بشه.
حالا کمی بیشتر دوست شده‌ایم. این بار نوبت من است: «مدرسه می‌ری؟»
_آره. کلاس چهارمم.
_پس چرا الان اینجایی؟ چرا مدرسه نیستی؟
می‌خندد. نه فقط لب‌هایش. چشم‌هایش هم می‌خندد: «خاله معلومه بچه نداری. امروز پنج‌شنبه است. تعطیله.»
حالا هر دویمان می‌خندیدم و بیشتر دوست می‌شویم: «بهم نگفتی کلاس چندمی؟»
_من کلاس چهارمم.
یاد تمام بچه‌های کلاس چهارمی می‌افتم که روزهای پنج‌شنبه یا مشغول استراحند یا خانواده‌هایشان آنها را در کلاس‌های هنری و ورزشی خاص ثبت نام کرده‌اند.
__خب، دیروز چه کلاسی داشتی؟
_دیروز. چهارشنبه من یه کم مریض بودم. مامانم گفت مدرسه نرو.
کمی شک می‌کنم. اصلا به ظاهرش نمی‌آید که با مریضی دیروز را پشت سر گذاشته باشد. نه صدایش گرفته. نه چشم‌هایش بی‌حال است. شک می‌کنم که مدرسه می‌رود و حتی این کوله‌پشتی و کلاس چهارم بودنش راست باشد. چون بارها کودکان کاری را دیده‌ام که با یک کوله‌پشتی می‌آیند اما مدرسه نمی‌روند و حتی ترک تحصیل کرده‌اند در همان دوران دبستان.
_روز قبلش چی؟ سه شنبه چی داشتید؟
_فارسی.
_تمام روز فارسی؟
_نه ریاضی هم داشتیم. اما من فارسی رو خیلی دوست دارم.
هر بار که از فارسی حرف می‌زند، دوباره چشم‌هایش می‌خندد.
_بچه‌های کلاستون هم کار می‌کنن؟
_غیر از یکی دو نفرشون، آره همه کار می‌کنن. بعد خاله تو می‌گی بچه‌ها نباید کار کنن. ببین آدم تا بچه است باید کار کنه. اگر الان کار نکنیم دیگه بزرگ بشیم، هیچی نمی‌شیم. حالا از من یه چیزی می‌خری؟
_نه. من هنوزم فکر می‌کنم که بچه‌ها نباید کار کنن. حالا اگه تابستون‌ها رفتن توی یه مغازه شاگردی کنن که یه حرفه رو یاد بگیرن، باهاش مشکلی ندارم. چون یه مهارته. اما این که توی مترو چیزی بفروشن نه.
_خب مثلا از چند سالگی کار کنیم تو از مون خرید می‌کنی؟
_از هجده سالگی. وقتی درستون تموم شد.
هجده را زیر لب با حالتی کشیده تکرار می‌کند. چشم‌هایش جوری به آن دورها خیره می‌شود که انگار باید مسیری خیلی طولانی را بگذراند. به فکر می‌رود و می‌گوید: «بابام توی کفاشی کار می‌کنه. ماه قبل کامل کار کرد. اما صاحبکارش بهش پول نداد. خیلی ناراحت شد. الان رفته توی یه کفاشی دیگه. ماه قبل تمام خرج خونه رو من دادم.»
خودش دوست دارد که حرف بزند و من هم دلم می‌خواهد حرف‌هایش را بشنوم. این بار حتی وقتی مترو در ایستگاه جدیدی متوقف می‌شود، پسرک حرف‌هایش را قطع نمی‌کند. تعریف می‌کند که: «من چسب زخم و دستمال و از این جورا چیزا می‌فروشم. روزی 50 یا 100 تومن هم درمیارم. هر روز هم پولش رو می‌دم به مامانم. مامانم هم اگر چیزی لازم باشه با همین پول برای خونه می‌خره اگر هم لازم نباشه، پس‌اندازش می‌کنه. کلا همه پس‌انداز خونه با پول‌های منه.»
_درامدش خوبه برات؟ چی بفروشی بیشتر از همه پول درمیاری؟
_دیگه هر چی بفروشیم درآمدش تقریبا همینقدره. اما فال... فال فروختن درآمدش از همه بیشتره. دوستام می‌رن 25 هزار تومن پول می‌دن یه بسته بزرگ فال می‌گیرن. بعد با فروش اون فال‌ها حتی 1 میلیون هم درمیارن. خاله بعضی‌هاشون روزی 1 میلیون پول درمیارن.
عدد یک میلیون را که می‌گوید چشم‌هایش را درشت می‌کند و ذوقی در چشم‌هایش دیده می‌شود. انگار عدد بزرگ زندگی‌اش 1 میلیون تومان باشد. عددی که خیلی راحت با چند ورق فال درمی‌آید.
مترو می‌ایستد. می‌گوید: «خاله من باید برم.»
خوشحال‌تر از وقتی است که به مترو آمد و با حالتی کج و معوج کنارم نشست. به او می‌گویم: «تو پسر خوبی هستی. حسابی مراقب خودت باش.»
همان‌طور که دارد می‌رود، می‌خندد و می‌گوید: «اما خاله هیچی ازم نخریدی. گفتی از بچه‌ها نباید خرید.» صدای خنده‌اش بلندتر می‌شود. من هم لبخند می‌زنم. از قطار که پیاده می‌شود، پشت شیشه می‌ایستد و تا وقتی که قطار حرکت می‌کند، با خوشحالی برایم دست تکان می‌دهد و خداحافظی می‌کند. اما خانم‌های داخل واگن جوری چپ‌چپ نگاهم می‌کنند که انگار کار بدی کرده‌ام؛ کارِ بدِ حرف زدن با یک کودکِ کارِ ده یازده ساله. شاید یادشان رفته که گاهی مشکلات فرهنگی است که بچه‌های کار را راهی ایستگاه‌های مترو و چهارراه‌ها می‌کند تا مشغول فروختن کالایی شوند. شاید یادشان رفته که بچه‌های کار گاهی به محبت و شنیده شدن نیاز دارند و شاید هم نمی‌دانند چقدر مراکز مختلفی هست که حامیان جدی بچه‌های کار هستند و برایشان حتی مدارسی متناسب با شرایطشان فراهم کرده‌اند.
بخریم یا نه؟
بر اساس آمارها تعداد کودکان کار ایران در بازه‌ای بین یک میلیون و ششصد هزار نفر تا 2 میلیون و 100 هزار نفر برآورد شده است. حدود 3 میلیون و پانصد هزار کودک حاشیه نشین و بیش از 700 هزار کودک مهاجر و پناهنده وجود دارد.
با چنین اعدا و ارقامی، به نظر، روزانه قرار است با این کودکان، یعنی کودکان کار مواجه باشیم. پس حواستان باشد با کودکان دستفروش مانند یک فروشنده واقعی رفتار کنید: اگر تمایل دارید از آنان خرید کنید اما مبلغی بیشتر از قیمت کالا نپردازید. اگر قصد خرید ندارید مودبانه جواب منفی بدهید. شخرید خوراکی و پرداخت پول اضافه تاثیر منفی بر شخصیت این کودکان می‌گذارد و سبب گداپروری و یادگیری رفتارهایی برای جلب توجه و ترحم عابرین می‌گردد. 
راستی، شما معتقدید که از بچه‌های کار باید خرید کرد یا با خرید نکردن، باید این چرخه معیوب را از کار انداخت؟

لینک کوتاه:
https://www.payamemazand.ir/Fa/News/829406/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

ماه ما ممکن است دزدیده شده باشد

جنجال جدید اسنپ / تعداد شکایت ها زیاد شد

پایان بورس امروز 15 مهر 1403/ خفگی؛ ارزش معاملات بازار سهام با خانه های لوکس تهران برابر شد!

ازدواج پیرمرد ثروتمند اصفهانی با دختر 18 ساله / با پول عشق را خرید! + عکس ها

بازداشت فروشنده مشروبات الکلی مرگبار مازندران در تهران

انهدام باند سارقان داخل خودرو ‏در محمودآباد

کشف  252 قلم شئی  تاریخی و فرهنگی در خرم آباد

محرومیت زنبورداران بی‌توجه به سرشماری کلنی های زنبور عسل از خدمات حمایتی

چرا پول گندم واریز نمیشود؟/قیمت خرید تضمینی گندم امسال

مانورهای تعمیراتی شرکت توزیع نیروی برق در مازندران اجرایی می‌شود

پیشرفته‌ترین دستگاه سی تی اسکن به بیمارستان بابل رسید

مدیرکل روابط کار وزارت تعاون: طرح طبقه‌بندی مشاغل در کارگاه‌های تولیدی عملیاتی می‌شود

ارکستر ملی در حضور کنگره ملی 14 هزار و 500 شهید مازندران نواخت

لزوم هماهنگی در اجرای سیاست‌های پولی، ارزی و مالی برای رفع مشکلات بازارهای پول و سرمایه/ اوراق 30 درصدی، هم به بورس لطمه می‌زند و هم موجب ناترازی بانک‌ها می‌شود

چرا اسنپ اینهمه شاکی دارد؟!

اهتمام بیشتر ارتش بر توسعه یادمان‌ها در حوزه ابنیه و امور فرهنگی

جنگ لبنان و آوارگی خدمتکاران خارجی (+ عکس)/ بدون پول و گذرنامه نمی دانیم چه کنیم

توصیه به صبر در بورس قرمزپوش

پایش هوشمند 5 هزار مجرم حرفه‌ای با پابند الکترونیک

مازندران روانه مسابقات بادبانی در هند می شود

انتصاب مدیرکل تعزیرات حکومتی مازندران

احیای 33 واحد صنعتی معدنی در مازندران

ترکیب کشاورزی با انرژی خورشیدی برای رسیدن به انتشار صفر کربن

ساخت مگابیمارستان در مازندران جزو برنامه ها است

پاییزی به گرمی تابستان؛ مازندران برمدار 31 درجه

تجهیزات بیمارستان‌های دولتی در مازندران به روز و مجهز شود

دروازه‌بان استقلال سر از لیگ دو در آورد!

امیر قربانی: یادمان‌های ارتش در راهیان نور توسعه می‌یابد

چگونه با نور پردازی، فضاهای خود را جذاب کنیم؟

فرمانده قرارگاه راهیان نور آجا: یادمان‌های ارتش توسعه می‌یابد

جریان نفوذ سعی در برگشت اخراجی‌ها به دانشگاه را دارد

مدیرکل بازرسی: 210 گلوگاه فساد در استان کرمانشاه شناسایی شده است

نمی‌شود بازار سرمایه به یکسو برود و بازار پول به سویی دیگر!

مطالبات معوق گندمکاران کردستان پیگیری می‌شود

شناسایی 210 گلوگاه فسادخیز در استان کرمانشاه توسط سازمان بازرسی/ 229 میلیارد تومان در بیت‌المال صرفه جویی شد

امیر قربانی: در اردوهای راهیان نور به ذائقه نسل جوان توجه شود

35 محموله نارنگی از ساری به خارج از کشور صادر شد

موفقیت‌های تاریخی مازندران در قهرمانی تکواندو نوجوانان جهان

مطالبات معوق گندم‌کاران کردستانی پیگیری می‌شود

پاییز رویایی آب پری

افزایش 20 درصدی حضور دانش‌آموزان در راهیان نور

عبور ارزش تجارت خارجی گمرکات مازندران با اوراسیا از 260 میلیون دلار

اهتمام فراجا در حفظ و ایجاد امنیت به ویژه در عرصه سوخت رسانی ستودنی است

فیلم/ پرندگان تنکابن خانه‌دار شدند

اهتمام بیشتر ارتش بر توسعه یادمان‌ها در حوزه ابنیه و امورفرهنگی

از تمدید بابایی دوست تا حضور دستیار مهدی رحمتی در نیکاپارس چالوس

ارکستر ملی ایران به افتخار شهدا روی صحنه رفت

فرار از بورس/ پول مردم کجا می رود؟

40 هکتار اراضی کشاورزی در خرم آباد رفع تصرف شد

چه افرادی می توانند از حساب بین المللی وایز استفاده کنند؟