پیام مازند - عکاس: بهرام شامی
عکس: رنگی، کادر عمودی، انعکاس سایه بر کف رود و گرفتن برگی سبزی در دست!
عکس از چینش عکاسانه و دانش و احساس مسئولیت در برابر محیطزیست بهره میبرد. معنا بخشی در اثر و اهمیت دادن به گیاه و آب از گامهای نخستین و تاثیر گذاریست که اتفاق افتاده است{{ من همه گیاهم و باید حفظ کنم آخرین برگ را}} که یادآور داستان آخرین برگ (ا.
هنری O.Henry) نیز میباشد. فیگور اجرایی در اثر خصوصا جای گیری برگ شخصیت شاخص تصویر گردشی درونی در کادر را رقم میزند که د ر عین چرخشهای دیداری نقطه ثقل و متمرکز ماجرا ماندن را ممکن گرانیده است. بهرهمندی هوشمندانه از سایه برای تبدیل انسان به طبیعت نیز نکته فنی اثر است. تصویر درختها و یادآوری پاییز و برگ سبزی که نوید بخش خرمی و تولد دوباره طبیعت و بهار را اعلام میدارد همه مطالبی است که در دل اثر با بیننده به گفتوگو میانجامد. تضاد رنگهای گرم و سرد علاوه بر تباین و تمایز تصویر از تصور رقم زننده ژرفا و عمق به عکس نیز گردیده که از نکات مهم هنرهای تصویری و تجسمی همانند نقاشی، عکس و غیرو است. خالی بودن فضای یکسوم بالا که با بازتاب رنگ آبی آسمان همراه شده علاوه بر خلوتی و نمایش بستر رود یا حوض و دوگانهای از برگها را ممکن کرده که توهمات دوگانه بصزی از یک پدیده طبیعی را رقم زده است. طیف رنگ و نور در جلوههای متفاوتشان محلی برای تعمق و مطالعه فراهم کرده و در کنارش خیال انگیزی که با عین و ذهن به سرانجام رسیده است. باری برگی خیالی در دست/ شادمانه بکوبیم بر خیال مست.
عکاس: علی اصغر صالحی
نقاد: آتوسا دانش اشراقی
عکس: سیاه و سپید، کادر افقی، تصویری از مرتب ساختن ویترین و بازتابهای خیابان و آسمان بر شیشههای نمای فروشگاه.
عکس با ترکیبی پیچیده و در عین حال هماهنگ از بازتابها، خطوط معماری، سایهها و نور، فضایی چندلایه و تأملبرانگیز خلق کرده است. ساختارهای مثلثی که از شکست نور و عناصر ساختمانی شکل گرفتهاند، چشم بیننده را به حرکت درمیآورند و بهسوی شبح انسانی در مرکز عکس هدایت میکنند؛ انسانی که نه کاملاً حاضر است و نه کاملاً غایب، بلکه در مرزی میان حضور و عدم معلق مانده. بازتاب آسمان و ابرها در شیشه، در کنار خطوط خشک و صنعتی سازهها، تضادی شاعرانه و معنادار میان طبیعت و شهر، خیال و واقعیت ایجاد کردهاند. نور نه فقط برای روشنایی، بلکه برای خلق فرمها و معناها بهکار رفته و سایهها نقش شکلدهنده به تصویر را ایفا کردهاند. در مجموع، این عکس با ترکیب بصری دقیق و فرمهای هندسی هدایتگر، موفق میشود بدون نیاز به کلمات، احساس تعلیق، سکوت و تماشای درونی را به بیننده منتقل کند؛ احساسی که در مرز میان دیدن و حس کردن، بین ماده و ذهن شکل میگیرد. چند وجهی بودن تصویر از واقعیت و بازتابها داستان بیانتهایی ست که ما را به چادر خیال دعوت میکند تا آنگونه که میخواهیم ببینیم و دریابیم و بچشیم از این پهنای اقیانوس خیال.

عکاس: مهدی کاوهای
عکس: رنگی، کادر افقی، انعکاس تصویر خانمی در آب و انبوه خزه ها.
نحوه کادربندی عکس از اتفاقات جالب و معنا افزای اثر و هم چالشی برای نحوه دیدن و پرسشی از جایگاه کارکتر پیش میآورد. جایگیری کارکتر در یکسوم کناری و کشیدن سویه نگاه بخاطر رنگ تیرهاش از سویی و از طرفی جهت و سمت حرکت خزهها بسوی افق هم بار حرکتی به اثر القا میکند و هم وزن دیداری را در سراسر اثر متوازن میگرداند. نحوه فیگور دستها چه اتفاقی و چه کارگردانی شده ذهنیت رهایی و شناوری در آب و آسمان را توامان تداعی میکند. رنگها و نقش متوازن کردن صحنه که تضادهایشان گستره اثر را پوشش میدهند در کنار سایر عوامل فرمی که از پرسپکتیو بهره برده و احساس را در بیننده بیدار نگه میدارند خصوصا از سطح به عمق آب فرو رفتن را دامن میزنند نیز نکتهای قابل تعمق و کارآمد است که بیاختیار در ذهن نقش میبندد. چند لایگی عکس از سطح تا عمق و برانگیزاننده حس شناوری در آب و لغزیدن بر سطح آیینه گون احساسات متفاوت همزمانی هستند که مخاطب را درگیر و به درک آن میرساند. انرژی تصویری (دینامیسم تصویری) از هم آمیختگی سطوح مختلف و متضاد سرچشمه گرفته و بطرز ظریفی در جان مخاطب مینشیند. بهرهمندی از فیگور مشابه مترسک نیز که با ذهنیت همه ما با این شخصیت فرضی آشنایی دارد اتفاق جالب و قابلتوجهی را رقم زده است که در پس نهاد ذهنی ما نقش فرهنگیاش نیز آشکار میگردد. باری همه این موارد نقشی بر آب هستند که به سنگی درهم میشوند و فراموش.

عکاس: عارف عادلی
عکس: رنگی، کادر افقی، بازتاب بنا (احتمالا چهل ستون) در شب و آدم هایی (چهار نفر) در حال قدم زدن هستند.
کادر مربع، پایهها و تاریکی که همه چیزها را در خود فرو برده و مربع روشنی را بهجا گذاشته، مربعی که یادآور مربع سیاه سلف خویش است. نقش آدمها هم حرکت و هم عمق و بعد را به اثر بخشیدهاند. خیال انگیزی که از راه رفتن انسان در زیر آب در ذهن نقش میبندد. نقش رنگ علاوه بر بیداری حس و احساس خوشایندی ژرفا را به اثر نیز که نقش مهمی در دریافت ما از سطح به عمق را دارد ایفا کرده است. قدم زنانی که با آرامش در مربع این نماد برابری و برادری در بازتابی چنین لرزان تضاد شگفت آوری را به مخاطب ارائه کرده که از سویی استحکام و ثبات و از سویی دیگر سطحی چنین نازک که فقط در خیال میتوان بر آن گام زد را توامان باید دریافت و باورش داشت. سیاهی و نور رانه و مرکز شکل گیری تصویر و نهاد خیال پردازی در عکس فوق و همانند شب که پایه رویا پردازی هایمان شده و اینجا نیز چنان است که گویی از بیداری به خواب و از خواب به بیداری گام میزنیم گام هایی به لطافت پرواز قاصدک بر بال نسیم. حرکت ریز موجها در عکس از دیگر نکات است که باعث توازن و گردش دیدگانی و ماندگاری در صحنه با آنکه کارکترها در حال خروج از صحنه هستند شده است. ستونهای نور و رنگ همچون نوارهای کاغذی رنگین بر سر و دوش و چشم ما میبارند تا با تنی خیس از شب به روز رسیم و باز دوره کنیم «شب را روز را و هنوز را» چهار تصویر از چهار هنرمند همانند» چهار دروازه گشوده برابر ما، اینک گام زنان چونان معلق لک لکی بر زمین و آسمان از سطح میگذریم و به ژرفا میرویم برای کشف نادیدهها و رویاهای نهان هر چند باید سبک بال باشیم به سبکی پر و ظریف چون نازکای خیال.
