پیام مازند - در شبهای رمضان، زمانی که خیابانها در هیاهوی روزهداران گم میشوند،، مسجدی کهن در میان میدان، آغوشش را به روی مومنان میگشاید، بنایی ساده اما سرشار از قصه روزهدارانی که قرنهاست پا به این مسجد میگذارند و طنین نجواهای عاشقانهشان با معبود در دیوارهای خشتی آن به یادگار مانده است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از چهارمحالوبختیاری، آسمان کم کم رو به تیرگی میرفت، چراغهای مغازهها یک به یک روشن میشد، مردم در رفتوآمد بودند، سرعت گامهایشان زیاد شده بود، شاید هم از تاریکی هوا ترس داشتند، میخواستند زودتر به روشنایی خانه برسند، اما من فارغ از هیاهوی دنیای اطرافم روی سکوی حیاط امامزاده نشسته بودم و به تمام آنچه در اطرافم در جریان بود، زُل زده بودم، صدای مناجات بلند شده بود و چراغهای سبز امامزاده روی موزائیکهای رنگ و رو رفته و شکسته شده حیاط میتابید.
دقیقاً روبهروی امامزاده یک مسجد بود که روی سر در آن نوشته شده بود، مسجد امام صادق (ع) که اگر آن نوشته نبود، متوجه نمیشدی که آنجا مسجد است، هیچ گنبد و گلدستهای نداشت، کاشیکاریهای لوزی شکل آبی و سبز رنگ روی دیوار ورودی خودنمایی میکردند.
اگرچه مسجد کوچکی است اما رفتو آمد به آن زیاد است، این مسجد با نام اتابکان نیز شناخته میشود، یکی از شگفتانگیزترین آثار تاریخی شهرکرد که تاریخ ساخت آن به اوایل قرن هفتم هجری قمری بر میگردد و میگویند بنای آن متعلق به شخصی به نام اتابکان لر است.
مردم از در چوبی منبتکاری شدهای که معلوم است، قدیمی بوده، وارد فضای داخل مسجد میشدند، ورودی بانوان نیز از همان سمت است، نور ساطع شده از مسجد، فضای معنوی ورودی آن را بیشتر کرده است.

کفشهایم را همان جلوی در ورودی جفت کرده و روی قفسه میگذارم، نخستین قدم را که برمیدارم، انگار به یکباره وسط بهشت پرت میشوم، در این مسجد دیوارهایی با آجرهای خشتی بزرگ، گوشهسازیهای بیضی شکل و طاقهای گهوارهای خودنمایی میکند و همین مشخصات آدم را به دل تاریخ میبرد و معمارانی که 800 سال پیش تمام هنرشان را جمع کرده بودند و اثری خلق کرده بودند که حالا بعد از سالها هوش را از ذهن آدمی میرباید.
طاقچههای کوچکی که در دل دیوارها جا خوش کرده بودند و روی آنها قرآن و مفاتیح گذاشته بودند، تابلوهای کوچک متبرک به ادعیه که روی دیوارهای آجری چشمک میزدند، از نظرم پنهان نماند.
محراب سادهتر از آن است که فکرش را میکردم، فقط محراب بود و بس، خبری از آن کاشیکاریهای رنگارنگ نبود و یک منبر کوچک نیز کنار محراب گذاشته شده بود، پنجره چوبی بالای منبر قرار داشت، نقشهای قالیهای خشتی قرمزرنگ زیر نور لامپها جان گرفته بودند و هر گرهشان روایتگر عشقی بیپایان بود، بالشتهای بزرگ قرمز و کرمرنگی که یکی در میان به دیوارها تکیه داده شده بود، در این میان نباید از قلم بیفتند، هر چه سر میچرخاندم، فقط زیبایی میدیدم.
روحانی مسجد، نزدیک محراب با یکی از نمازگزاران مشغول صحبت بود، چند نفری از ریشسفیدان همه گعدهای گرفته بودند و خوشوبش میکردند، نزدیک اذان مغرب بود و صدای ربنا فضای مسجد را پُر کرده بود، بعضیها مشغول خواندن نماز بودند، چند نفری هم به دیوارها تکیه زده و منتظر اذان بودند، صفهای نماز یک به یک تشکیل میشد، صدای الله اکبر از بلندگوهایی مسجد بلند شد و چند دقیقهای نگذشته بود که آقایی سینی به دست وارد شد و با چای زعفرانی از روزهداران پذیرایی کرد.

با صدای یکی از نمازگزاران که گفت: «خانم قسمت زنانه آن سمت است به خود آمدم»، پرده سبز را کنار زدم، سمت خانمها هم به زیبایی سمت آقایان بود در صف دوم کنار یکی از خانمهای جا افتاده نشستم و افطار کردم، قامت نماز که بسته شد، دیگر پاهایم روی زمین نبود، انگار یک جایی بین زمین و آسمان در حال گفتن تکبیر بودم، بعد از نماز آهسته از خانم بغلدستی حکمت این همه آرامش را پرسیدم: «اینجا همیشه همین قدر آرامشبخش است یا در ماه رمضان این شکلی است؟»
چادرش را عقب برد و گفت: «این مسجد قدمت زیادی دارد من قصههای زیادی از مادربزرگم درباره اینجا شنیدهام، چندین بار تعمیر شده است اما شکل اصلی آن تغییر نکرده است، همیشه همین قدر با صفا و معنوی است اما ماه رمضان خاصتر میشود، با افطاری ساده که به همت خیران فراهم میشود، از روزهداران پذیرایی میشود، گاهی چایی و خرماست گاهی نان و پنیر اما همیشه هست مردم این محل علاقه خاصی به این مسجد دارند.»
پس از نماز، آرام و بیصدا از مسجد خارج شدم، نسیم خنکی در میدان میوزید و چراغهای سبز امامزاده هنوز روی موازئیکهای شکسته نور میپاشیدند، به مسجد نگاهی انداختم، بنایی که قرنها از عمرش میگذشت، اما هنوز زنده بود، هنوز نفس میکشید، هنوز شبهای رمضان را با نور ایمان روشن میکرد.
مسجد اتابکان، جایی که تاریخ و معنویت در هم آمیختهاند، هنوز هم مامن دلهایی است که در جستوجوی آرامش هستند.
کد خبر 847397
http://www.Mazan-Online.ir/fa/News/877698/روایت-یک-شب-رمضان-در-قدیمیترین-مسجد-شهرکرد